حجتالاسلام «مصطفي حصيرباف»، مدير مؤسسه جامعةالقرآن الكريم و اهلالبيت(ع) شوشتر در گفتوگو با خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا) شعبه خوزستان، تأكيد ميكند: با توجه و نگرش به گفتار پيامبران و اولياي دين(ع) كه راهنمايان واقعي بشر به سوي كمال حقيقي هستند، اين نكته مهم كه كار و تلاش عامل نزديكي به خداوند است، از اهميت آشكار ميشود و با توجه به اينكه بينيازي از ديگران، باعث عزت نفس در افراد ميشود، كسي كه كار ميكند و دستش را پيش ديگران دراز نميكند، احساس عزت و كرامت ميكند؛ هر چند درآمد او اندك باشد.
وي تصريح ميكند: در تحقق اين اصل مهم، پيشوايان و رهبران الهي و معصوم(ع) ما بهترين الگو براي بشريت هستند، چنانچه حضرت علي(ع) در كلام رفيع و گهربار خود ميفرمايند: «حمل صخرههاي سترگ از قله كوههاي رفيع از بار منت آدميان برايم دوست داشتنيتر است، برخي به من ميگويند كسب و كار براي تو ننگ است، اما ننگ و عار، در ذلت و خواريِ درخواست از ديگران است؛ اگر ميخواهي آزاد زندگي كني چون بردگان تن به كار ده و طمعت را از مال بنيآدم به كلي قطع كن، نگو آن كار مرا كوچك و پست ميكند، بلكه گدايي و درخواست از مردم ذلتآور است.»، آنگاه كه از مردم بينياز باشي، هركاري كه ميخواهي داشته باش چه در اين صورت از همه مردم بلندقدرتر و ارجمندتر خواهي شد.»
حجتالاسلام حصيرباف، ادامه ميدهد: امام علي(ع)، شاگرد پيامبري است كه وقتي دست پينهبسته كارگري را ديدند، بر آن بوسه زدند و فرمودند: «اين دستي است كه آتش آن را لمس نخواهد كرد.» در كتاب ميزان الحكمه از حضرت پيامبر اكرم(ص) روايت شده است كه «بنده هيچ غذايي نخورد كه محبوبتر از دسترنج او باشد و هركه شب را با تني خسته از كار بخوابد، آمرزيده ميشود.» همچنين در روايتي آمده است كه حضرت داود(ع) بر كفشگري گذشت و به او فرمودند: «كار كن و بخور؛ زيرا خداوند كسي را كه كار كند و بخورد دوست دارد و كسي را كه بخورد و كار نكند دوست نميدارد.»
به گفته مدير مؤسسه جامعةالقرآن الكريم و اهلالبيت(ع) شوشتر، مختصر آشنايي با آيات قرآن كريم و روايات اسلامي، بيانگر اين مدعاست كه اسلام پايه هرگونه بهرهگيري مادي و معنوي انسان را سعي و تلاش ميداند؛ پيشوايان اسلامي براي اينكه الگويي به ديگران ارائه دهند، خود در بسياري از مواقع، كارهاي سخت و طاقتفرسا انجام ميدادند. در كتاب ميزان الحكمه از قول «فضل ابن ابيقره» آمده است كه: «بر حضرت امام صادق(ع) وارد شديم در حالي كه در باغ خود مشغول كار كردن بود. عرض كرديم خدا ما را فداي شما كند، اجازه دهيد براي شما كار كنيم يا غلامان كار انجام دهند. حضرت فرمود: «نه، مرا به حال خود بگذاريد، چون دوست دارم خداي عزوجل مرا ببيند كه با دست خود كار ميكنم و با رنج خود روزي حلال به دست ميآورم.» همچنين امام صادق(ع) فرمودند: «اميرالمؤمنين علي(ع) از دسترنج خود هزار بنده خريد و آزاد كرد.»
همچنين «ياسر داودي»، كارشناس قرآني خوزستان نيز در اين باره معتقد است كه سلوك بشري در فرهنگ اسلامي داراي دو بخش است؛ مادي و معنوي؛ كار و تلاش در بخش مادي معني ميشود و نماز نيز در بخش معنوي. امامان و پيشوايان دين اسلام نيز در سخن و عمل به مسئله كار و تلاش، تأكيد فراواني داشتند و از بيكاري دوري ميجستند. در روايات اسلامي آمده كه اگر كسي به كار و تلاش مشغول باشد، بهتر است از كسي كه كار را رها كند و به عبادت خدا مشغول باشد و به اين خود پاداش بيشتري داده ميشود.
وي ادامه ميدهد: اسلام ديدگاه ارزشمندي نسبت به كار دارد، در واقع از قداست و محبوبيت زيادي برخوردار است؛ انجام كار محبوب است، چنانچه حضرت محمد(ص) نيز در اين باره فرمودهاند: «اگر عبادت 70 قسم داشته باشد، بهترين آن كار و تلاش است.»
داودي ميگويد: انسان براي امرار معاش خود و زندگي كردن احتياج به كار و تلاش دارد و امام علي(ع) نيز به مانند ديگر ائمه اطهار به كار و تلاش ميپرداختند و حتي كشاورزي ميكردند. در قرآن كريم، كار و تلاش به عنوان عمل صالح تعبير شده است و براساس آيه 105 سوره توبه «وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ، يعني بگو هر كارى مىخواهيد، بكنيد كه به زودى خدا در كردار شما خواهد نگريست»، كار و تلاش به عمل صالح تعبير شده است.
به گفته وي، براساس حديث «الكاد علي عياله كل مجاهد فيسبيلالله، يعني كسي كه براي كسب درآمد براي خانوادهاش تلاش كند، به مانند كسي است كه در راه خدا تلاش ميكند.» اين حديث بر اين مهم، تأكيد ميكند.
حجتالاسلام «علي حيدرياهوازي»، مدرس حوزه علميه خرمشهر، در اين باره ميگويد: آدم فعال و كسي كه كار ميكند از فهم و شعور بالايي عنوان برخوردار است؛ هدف فرد فعال از كار و فعاليت و خدمت به خانواده با ديگر افراد متفاوت است، انسان بايد به كار خود رنگ و بوي خدايي بدهد تا در كارش موفق شود. در حديثي آمده كه «الكاد علي عياله كل مجاهد فيسبيلالله»، «سختكوشي و تلاش فرد به مانند جهاد در راه خداوند است.»
وي ميافزايد: اهل بيت(ع) نيز به اين موضوع تأكيد كردهاند و الگوي مناسبي در اين باره هستند، آنها به كار و تلاش اهميت ميدادند، براساس حديثي از امام علي(ع) نيز بدترين افراد كساني هستند كه برادران خود را به خاطر خودشان به زحمت مياندازند. كار و تلاش، وسيله تقرب به خداوند است، كسي كه نيروي خود را صحيح خرج كند، به خداوند نزديكتر است و در اين ميان اگر كسي، امرار معيشت خود را از طريق ديگران تأمين كند و ديگران متحمل سختي شوند، آسايش و رفاه او كاذب است و شادابي ندارد؛ به جرأت ميتوان گفت آدم بيكار مرده است و سودي براي ديگران ندارد.
حيدري اهوازي ميافزايد: خداوند بر اساس يكي از آيات كريمه قرآن، ميفرمايد: «كسي كه حرفهاي در پيش گيرد و فعاليت كند، به مانند امانتي است كه بايد از آن استفاده كند.» امام صادق(ع) نيز در اين باره فرموده: «التجارة تزيد فيالعقل»، «تجارت عقل انسان را سرشار و بارور ميكند.»
به گفته مدرس حوزه علميه خرمشهر، راههاي كسب درآمد و كار و تلاش متفاوت هستند، بر همين اساس بايد از در آمد حرام دوري كرد و كسب و كار حلال را در پيش گرفت. در برخي از روايات و احاديث آمده يك ركعت نماز كسي كه كار و تلاش ميكند و مشغول باشد، بر 70 ركعت نماز آدم بيكار برتري و ثواب دارد، در تعاليم ديني نيز آمده كه اهل بيت(ع) از جامعهاي كه در آن، فرد بيكار باشد و هميشه بارش بر دوش ديگران باشد، نفرت دارند و امام موسي كاظم(ع) نيز با وجود اين كه در زندان بودند، تمايل داشتند كه با پول زمينهاي خود اقدام به خريد و فروش كنند تا از ارزش آنها كاسته نشود و قيمت آنها به روز حساب شود و رونق و كسب و كار از بين نرود.
«سيد حسين موسويشوكه»، كارشناس قرآن كريم استان خوزستان، مؤمن واقعي را كسي ميداند كه عامل به كار صالح باشد. اين در حالي است كه يكي از شاخصههاي آشكار كار و تلاش نيز بينيازي از ديگران است كه باعث ايجاد عزت در انسان ميشود؛ بيشك عزت انسان حاصل نميشود، مگر اينكه براساس عمل صالح فرد باشد.
وي ميگويد: دين مبين اسلام هميشه و در همه حال، انسان را به كار و تلاش تشويق ميكند. انسان نيز بايد در مسير اعتلا و سربلندي جامعه و دستيابي به اقتصاد مدرن و اداي حق و حقوق افراد جامعه گام بردارد. از مهمترين لازمههاي كار و تلاش در جامعه، ميتوان نزديك شدن به خداوند را عنوان كرد، اين اصل مهم، از تعاليم پيامبران و اهلبيت(ع) به افراد بشر رسيده است، چنانچه پيامبر اكرم(ص) بر دستان كارگر بوسه ميزد و همين امر، ارزش كار و كارگر را مشخص ميكرد.
موسوي تصريح ميكند: خداوند سبحان در سوره «ملك» آيه 15 ميفرمايد: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَ كُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ»، «اوست كسى كه زمين را براى شما رام گردانيد، پس در فراخناى آن رهسپار شويد و از روزى [خدا] بخوريد و رستاخيز به سوى اوست.» يعني اينكه وقتي انسان روي دوش زمين سوار شد به اين معني بود كه زمينشناسي و معدنشناسي كند و با اين كارها روزي بگيرد و به عالمي كه بهشت نام دارد، راه يابد.
كارشناس فعاليتهاي قرآني خوزستان، ادامه ميدهد: براي رسيدن به بهشت در وهله اول بايد راه نزديك شدن به خدا را شناخت تا بتوان در نعيم ابدي راه يافت. يكي از راههاي نزديك شدن به خدا همان كار و تلاش است، اگر مؤمن با عمل صالح آميخته شود به بهشت و خداوند نزديك ميشود؛ در سوره «محمد»، خداوند داستان بهشتي كه به افراد صالح در دنيا وعده داده شده را بيان ميكند، خداوند انسان را روي زمين خلق كرد و براي امري بسيار مهم و هدفي بزرگ، همه چيز را تسخير كرده است كه در خدمت او باشد تا گنجهاي زمين را با انواع و اقسام آن استخراج كند.
كارشناس قرآني خوزستان افزود: در تعاليم ديني اسلام و انبياء بسيار تأكيد شده كه كار و تلاش عامل اصلي موفقيت انسان براي رسيدن به درجات والا در زندگي انبياي الهي است و در آيات 97 سوره «نخل»، 77 سوره «قصص»، 13 سوره «سباء»، 115 سوره «آلعمران» به كار و تلاش اشاره شده است.
موسوي ادامه داد: تاريخ بيانگر اين مدعا بوده كه حضرت آدم(ع) كشاورز بوده است، حضرت داود آهنگري ميكرد، حضرت عيسي(ع) نقاش بوده و حضرت محمد(ص) نيز به چوپاني و تجارت ميپرداخت، اينها از اصوليترين راههاي رسيدن به پلههاي عزت و شرف دنيا و آخرت هستند.
وي تصريح ميكند: بزرگان دين، كار و تلاش را مايه پيشرفت و محقق شدن وظايف كاري عنوان كردهاند، به كار و تلاش شرافتمندانه نيز تأكيد بسياري شده است. تقليد از بزرگان ديني در كارهاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و ... به همه افراد توصيه شده است تا بتوان به قلههاي پيشرفت دست يافت و بهرهگيري از تجربيات علمي و راه و روشهاي سپري شده توسط افراد موفق ميتواند در اين مدعا تأثيرگذار باشد.
به گفته كارشناس فعاليتهاي قرآني خوزستان، خداوند سبحان در آيه 75 سوره «طاها» فرموده است: «وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى»، «و هركه مؤمني به نزد او رود در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد، براى آنان درجات والا خواهد بود.» يعني اينكه جايگاه اهل ايمان در بهشت است، اما كسب درجه و جايگاه بهشت مربوط به تزكيه نفس و تلاش و فعاليت افراد است، افراد بايد خود را از آلودگيها پاك كنند و در اين آيه، ايمان با عمل صالح مقرون شده است و ايمان بدون عمل و تلاش هيچ نتيجه و ثمري ندارد.
موسوي ادامه ميدهد: عزت، موهبت الهي است كه ذات مقدس باريتعالي به انسان مخلص و مؤمن عطا ميكند، اصل بينيازي نيز در باعزت زندگي كردن افراد به دست ميآيد، امام علي(ع) نيز فرموده است: «من اعتز بغيرالله هلك العز»، «اگر كسي در غير خداوند، عزت را طلبيد، عزت او را از بين ميبرد و باعث هلاك او ميشود.»
حجتالاسلام «محمدحسين محمدي»، معاون حوزه عمليه رامهرمز،ميگويد: در آيه 71 سوره «نحل» اشاره زيبايي به كار و تلاش شده است. در اين آيه، همه افراد به فعاليت دعوت شدهاند و تأكيد شده كه كار و تلاش افراد تؤام با تقوا باشد، افراد بايد تقواي الهي را در هر مكان و زماني مدنظر قرار دهند. در آيات و روايات اسلامي به اهميت كار و تلاش اشاره فراواني شده است. آيه 27 سوره «شوري» نيز به اين مهم تأكيد دارد؛ اين آيه شريفه بيان ميكند كه انسان هر كاري انجام دهد، اعمال و نتيجه آن متوجهش ميشود.
وي ميافزايد: وقتي انسان دچار فقر و محروميت ميشود، ميتواند با كار و تلاش از اين حالت خارج شود، از سويي ديگر، اين سستي و تنبلي را در پيش گيرد و در همان حالت بماند. با توجه به مفهوم و تفسير اين آيه در جلد 20 تفسير نمونه، كمبودها و محروميتهاي انسان در مسير زندگياش، نتيجه اعمال اوست. اگر نهايت تلاش خود را به كار گيرد ولي باز هم به موفقيت دست نيابد و حس كند كه درها به رويش بسته شده است، نبايد پشيمان شود.
محمدي تصريح ميكند: در اين ميان، بنده بايد بداند كه همه چيز به طور مطلق از آن خداوند است و نبايد نااميد شود، بلكه بايد بيش از اين تلاش كند و ناسپاسي به درگاه خداوند نداشته باشد. در اينباره آيات و روايات زيادي آمده كه مؤمنان بايد صبح زود براي كار و تلاش از خانه خارج شوند. همچنين دعاي كسي كه سالم است، اما كار نكند، مستجاب نخواهد شد، بايد براي طلب روزي، صبح زود از خانه خارج شد.
وي ادامه ميدهد: در برخي آيات و روايات ديگر اسلامي، رزق و روزي از آن خداوند است و خداوند فرموده: «بنده هر چه تلاش كند، من تشخيص ميدهم كه به هركسي چه چيزي بدهم و چه چيزي ندهم.» بر اساس آيات، نبايد اين شبهه پيش آيد كه بندگان در پي كار و تلاش نباشند. بلكه با مراجعه به روايات اسلامي ميتوان دريافت كه انسان نميتواند با حرص و ولع در پي كار و تلاش باشد و خود را اذيت كند. ديگر اين كه افراد نبايد زهد را پيشه خود قرار دهند و از كار و تلاش دست كشند و فقط به دعا بپردازند. اسلام از افراط و تفريط دوري ميجويد، كار و تلاش بايد متعادل باشد.
معاون حوزه عمليه رامهرمز، اظهار ميكند: در آيه 75 سوره «طاها» نيز، مقصود از كار و تلاش، عمل صالح افراد است. خداوند در اين باره فرموده: «هركس با ايمان، نزد من آيد و عمل صالح انجام دهد، درجات عالي مييابد.» همچنين در آيات ديگر اين سوره، افراد خطاكار، در محضر خداوند در آتش دوزخ نه ميميرند و نه زندگي ميكنند، بلكه دچار عذاب ميشوند. آيه ديگر سوره «طاها» نيز اهل بهشت را افرادي معرفي ميكند كه بقاي جاويد مييابند، آنها به دنبال عمل صالحي هستند كه پيش از ورود به بهشت فرستاده بودند. پاداش آنها، پاداش پاكي آنها است.
آيه 75 سوره «طاها»، اشاره به اعمال نيك و بد افراد دارد. همچنين كار و تلاش بايد با تقوا همراه باشد، و افراد از حرص و طمع دور باشند؛ كار و تلاش بايد حلال باشد تا نمونه بارز عمل صالح باشد.
حجتالاسلام «عبدالحسين شوشتري»، نماينده وليفقيه در ناحيه سپاه پاسداران شوشتر، ميگويد: در دين اسلام بازنشستگي نداريم، در سوره «جمعه» نيز به اين نكته اشاره ميشود كه افراد حتي در روز جمعه نيز بايد فعاليت كنند؛ البته با قبول به پايان رسيدن دوران فعاليت افراد و جايگزيني نيروهاي جوان، فرد بايد در كار و جايگاه ديگري فعاليت خود را ادامه دهد. كار كردن و داشتن شغلي آبرومند، وسيله امرار معاش و تأمين مايحتاج زندگي است كه باعث ايجاد شخصيت، استقلال، عزت و حس اعتماد به نفس در افراد ميشود.
وي ميافزايد: افراد با حاصل دسترنج خود نه تنها امرار معاش ميكنند، بلكه احساس افتخار، عزت و سربلندي ميكنند و خود را عضو فعال و تأثيرگذاري در جامعه ميدانند، در مقابل افراد بيكار احساس سرخوردگي و ضعف ميكنند.
به گفته شوشتري، افراد بيكار در نزد ديگران خود را عضوي بيفايده در جامعه تلقي ميكنند؛ خود افراد بيكار در تصميمگيري اجتماعي، مشاركت جدي نخواهد داشت و آثار مخرب بيكاري در جامعه بدبينيهاي غير واقعبينانه به ديگران و پيامدهاي ناگوار را به همراه دارد.
نماينده وليفقيه در ناحيه سپاه پاسداران شوشتر، تصريح ميكند: كار و تلاش، وظيفه اجتماعي است، حتي اگر شخص هيچ احتياج مالي نداشته باشد، مسئوليت اخلاقي ايجاب ميكند كه بيكار نباشد و در اين ارتباط 360 مرتبه در قرآن كريم به صراحت به اهميت كار و تلاش اشاره شده است.
خداوند سبحان در آيه 23 سوره «روم» ميفرمايد: «وَ مِنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُكُم مِّن فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ»، «و از نشانههاى [حكمت] او خواب شما در شب و [نيم] روز و جستجوى شما [روزى خود را] از فزونبخشى اوست در اين [معنى نيز] براى مردمى كه مىشنوند، قطعاً نشانههايى است.» همچنين در آيه 73 سوره «قصص» به اين مهم اشاره شده است. در اين آيات در كنار نعمت خواب و شب و روز، مسئله كار و تلاش مطرح شده است و آن را به عنوان سنتي ذكر ميكند كه بندگان خود را درباره آن سپاس گويند.
شوشتري ادامه ميدهد: نكته مهمي كه درباره كار و تلاش آمده اين است كه جايگاه مؤمن، بهشت است، كسب درجات بهشت نيز با اعمال صالح افراد مرتبط است و ممكن است كسي در دنيا خيلي زحمت بكشد، اما ايمان نداشته باشد و كار و تلاشش براي خدا نباشد، اين كار او ارزش ندارد. براساس آيهاي از قرآن كريم تأكيد شده كه در بحث كار و تلاش، افراد بايد به خداوند ايمان داشته باشند و عمل فرد بايد صالح باشد؛ با كار و عمل صالح و مفيد، ميتوان نياز جامعه را تأمين كرد.
نماينده وليفقيه در ناحيه سپاه پاسداران شوشتر، تاكيد ميكند: در عمل صالح نيز اهم و مهم وجود دارد و درباره عمل صالح بعد از ايمان به خداوند، تشخيص عمل صالح مهم است؛ ديگر اين كه بتوان به عمل صالح پايبند بود. استقامت در راه عمل صالح نيز سومين موردي است كه بايد موردنظر قرار گيرد.
وي ميگويد: براساس آيات و روايات اسلامي، مؤمنان شاغل، محبوب خداوند هستند. اسلام، پاداش كساني را كه در راه تأمين معاش خود و خانواده تلاش ميكنند، همسنگ پاداش مجاهدان و رزمندگان خدا ميداند.
شوشتري با اشاره به اينكه امام صادق(ع) در حديثي ميفرمايد: «الكاد علي عياله، كلمجاهد فيسبيلالله.» افزود: پيامبر اكرم(ص) زماني كه از جنگ تبوك به مدينه بازگشت، با «سعد انصاري» كه نتوانسته بود همراه پيامبر اكرم(ص) به جنگ برود، مواجه شد و دستان خشك و تركخورده سعد انصاري را ديد، دليل را از او پرسيد، سعد پاسخ داد كه براي تأمين مايحتاج اهل و عيالم با طناب و بيل كار ميكنم. پيامبر بر دستان او بوسته زدند و فرمودند: «اين دستي است، كه در آتش جهنم نميسوزد.»، از سوي ديگر افراد بيكار و كساني كه بار زندگي خود را بر دوش ديگران مياندازد، مورد لعن و نفرين اولياي اسلام هستند.
وي ميافزايد: پيامبر اسلام(ص) فرمودند: «كسي كه بار زندگي خود را بر ديگران بياندازد ملعون است.»
«كد كد العبد، ان احبيتُ انت تصبح حراو قطع الامال من مال بنيآدمَ طُرا؛ يعني اگر ميخواهي آزاد زندگي كني مثل بردگان تلاش كن و آرزويت را از مال ديگران به طور كلي قطع كن لاتقل ذا مكسب يزري، فقصد الاناس ازرا
انت ما استيقنت عن غيرك عليالناس قدرا
نگو كه اين كار مرا پست ميكند، زيرا درخواست از مردم خرد كنندهتر است.
زماني كه از ديگران مستغني و بينياز باشي از همه مردم ارجمندتر هستي.
«فاطمه برهاننيا»، مدرس حوزه علميه بندر امام خميني(ره)، كار و تلاش از ديدگاه اسلام، نوعي عبادت مقدس به شمار ميآيد كه مكمل و محرك معنوي سير انسان مسلمان است و روايات و آيات اسلامي نيز گواه اين مسئله است كه بدترين شخص نزد خداوند، كسي است كه براي انجام امور روزانه كار و تلاش نكند.
وي اظهار ميكند: خداوند سبحان، برترين عمل را عملي ميداند كه باعث نزديكي به او شود، به گفته اميرالمؤمنين علي(ع) نيز برترين نوع عمل آن است كه مبتني بر قوانين اسلامي باشد و شارع مقدس، آن را براي سلامتي جامعه، زيانآور ندانسته باشد و نزديكي بشر به خداوند برترين عمل از ديدگاه قرآن عنوان شده است. اسلام دين كار و فعاليت و آيين سعي و عمل است؛ تمام مردم براي تأمين زندگي با عزت و شرافتمندانه در تلاش و كوشش هستند و در دين اسلام، كساني كه از كار شانه خالي كنند و براي تأمين مايحتاج زندگي خود، به دنبال كار و تلاش نباشند، مورد انزجار قرار ميگيرند؛ در حقيقت دين اسلام نسبت به تأمين دنيا و آخرت انسانها، بسيار حساس بوده و سفارش كرده است.
مدرس حوزه علميه بندر امام خميني، ادامه داد: در اين ميان، اسلام دو چيز را مدنظر قرار داده است و مسلمانان را به انجام آن تشويق و ترغيب ميكند؛ اول، كار و تلاش فراوان براي امور دنيوي و اخروي و دوم، سختكوشي و مقاومت در مقابل سختيها.
امام صادق(ع) در حديثي، بدترين مردم نزد خداوند را فردي ميداند كه در شب، مانند مرداري در رختخواب افتاده باشد و در روز، عمرش را به بطالت بگذراند و تلاش نكند و بخواهد كه از دسترنج مردم استفاده كند.
مدرس حوزه علميه بندر امام خميني، ميگويد: كار و تلاش، وسيله كسب روزي حلال ميشود و عزتمندي مسلمانان را به همراه دارد؛ ارتزاق از دسترنج مردم، زشت و ناپسند است و بيكاري، سرمنشأ نادرستي و فساد در جامعه خواهد بود. امام علي(ع) در حديثي فرمودند: «اگر تن دادن به شغل و كار، مايه زحمت و رنج است، بيكاري دائمي نيز باعث فساد و نادرستي ميشود.»، اهميت كار در جامعه اسلامي، ريشه در اعتقادات اسلامي دارد و در آموزههاي ديني، سعي و تلاش براي اداره زندگي و خانواده، به مانند جهاد در راه خدا تشبيه شده است.
وي ادامه ميدهد كه در مكتب اسلام، دستورات متعددي وارد شده و از مجموع آنها ميتوان به ديدگاه اسلام درباره كار و تلاش پي برد. قداست شغل در دين اسلام مورد توجه است. پيامبر اسلام(ص) نيز در اين باره فرموده «اگر عبادت 70 بخش دارد، برترين آن طلب روزي حلال است.»
به گفته برهاننيا، وجوب كسب معيشت از مهمترين موارد اهميت كار و تلاش در اسلام است. كار و تلاش، باعث رشد عقلاني ميشود. امام صادق(ع) نيز در اين باره ميفرمايد: «تجارت، عقل را رشد ميدهد.»
وي ميافزايد: كسب آرامش روحي و سلامت جسمي از ديگر مواردي است كه به دنبال كار و تلاش به دست ميآيد، برطرف شدن فقر و تأمين اجتماعي نيازمندان نيز از عواقب توجه به كار و تلاش عنوان شده است، چنانچه امام باقر(ع) در اين باره فرمودند: «هركس براي بينيازي از مردم و تلاش براي رفاه خانواده و خيرخواهي، به همسايه خود در طلب مال و امكانات برآيد، روز قيامت در حالي محشور ميشود كه صورتي همچون بدر درخشان خواهد داشت و خداوند را ملاقات ميكند.»
مدرس حوزه علميه بندر امام خميني، ادامه ميدهد: مقام معظم رهبري نيز در بياناتي خطاب به كارگران اظهار كرد: «من به شما كارگران سفارش ميكنم در هر بخش و جايي كه مشغول هستيد، كار را عبادت بدانيد، كاري كه براي توسعه و پيشرفت كشور ميكنيد، يك عبادت قطعي است.»
وي ميگويد: در قرآن كريم، كسب رزق و روزي به چند دسته تقسيم شده است؛ كارهاي «حرام» به مانند تهيه و توليد شراب كه رد شده است، كار دوم كارهاي «مباح» كه انجام دادن و يا ندادن آن فرقي نميكند، گروه سوم، كارهاي «مستحب» كه به نفع جامعه هستند، دسته چهارم كارهايي هستند كه اسلام، آنها را نهي كرده است و بهتر است كه انجام نشوند و كارهاي «مكروه» نامگذاري شدهاند، گروه پنجم كارهاي «واجب» هستند كه بايد فرد، آنها را انجام دهد.
موضوع: جايگاه كار و تلاش در آموزه هاي ديني
در مكتب نوراني اسلام، علاوه بر تبيين اهميّت و جايگاه كار و مقام كارگر و تشويق به كار و تلاش به فوايد و اثرات كار نيز اشاره شده است.
جداي از نقش كار در سلامت جسمي و روحي انسان كه علم و تجربه آن را ثابت كرده است، در روايات معصومين (ع) به مواردي ديگر از جمله نقش كسب و كار در حفظ دين، ايجاد عزّت نفس، افزودن عقل و هوش، رسيدن به اجر و پاداش اخروي به عنوان يك عبادت مهم اشاره شده است. به نقش عبادي كار با سه روايت از پيامبر (ص) در ابتداي مقاله اشاره كردم و اكنون به نقل چند روايت ديگر مي پردازيم:
امام صادق (ع) : «التجاره تزيد في العقل» .
تجارت كردن خود را مي افزايد. (صدوق، 1404، ج3، ص191)
پيامبر (ص) : «انّ المؤمن إذا لم يكن له حرفه يعيش بدينه» .
همانا مومن اگر شغل و حرفه اي نداشته باشد، دين خود را وسيله ي امرار معاش مي كند. (آرام، 1380، ج5، ص490)
پيامبر (ص): «نعم العون علي تقوي الله الغني».
توانگري نيكو ياوري است براي پرهيزگاري از خدا. (مجلسي، 1403، ج74، ص155)
امام صادق (ص): «نعم العون الدنيا علي الاخره».
خوب ياوري است دنيا براي آخرت. (همان، ج70، 62)
داستانهايي از ائمه اطهار، درباره كار و تلاش | |||
عرق كار امام كاظم(ع) در زميني كه متعلق به شخص خودش بود، مشغول كار و اصلاح زمين بود. فعاليت زياد، عرق امام را از تمام بدنش جاري ساخته بود. علي بن ابيحمزه بطائني در اين وقت رسيد و عرض كرد: "قربانت گردم، چرا اين كار را به عهده ديگران نميگذاري؟" ـ "چرا به عهده ديگران بگذارم؟ افراد از من بهتر، همواره از اين كارها ميكردهاند". ـ "مثلاً چه كساني؟" ـ "رسول خدا(ص) و اميرالمؤمنين علي(ع) و همه پدران و اجدادم. اساساً كار و فعاليت در زمين از سنن پيامبران و اوصياي پيغمبران و بندگان شايسته خداوند است".1 بار نخل علي بن ابيطالب(ع)از خانه بيرون آمده بود و طبق معمول به طرف صحرا و باغستانها ـ كه با كار كردن در آنجاها آشنا بود ـ ميرفت. ضمناً باري نيز همراه داشت. شخصي پرسيد: "يا علي! چه چيز همراه داري؟" ـ "درخت خرما، انشاءالله!" ـ درخت خرما؟!" تعجب آن شخص وقتي زايل شد كه بعد از مدتي، او و ديگران ديدند تمام هستههاي خرمايي كه آن روز علي همراه ميبرد كه كشت كند و آرزو داشت در آينده، هر يك درخت خرماي تناوري شود، به صورت يك نخلستان درآمد و تمام آن هستهها سبز و هر كدام درختي شد.2 توجه به معاش زندگي داود بن سرحان ميگويد: روزي ديدم امام صادق(ع) با دست خود، مقداري خرما را با پيمانه ميسنجد، عرض كردم: "قربانت گردم، اگر به بعضي از فرزندان يا غلامان، دستور ميدادي تا اين كار را انجام دهند، بهتر بود!" امام در پاسخ من فرمود: "اي داود! زندگي يك انسان مسلمان، سامان نمييابد، مگر با سه كار: 1. دين و احكام آن را بشناسد؛ 2. در گرفتاريها صبر و تحمل كند؛ 3. اندازهگيري در معاش زندگي را به نيكويي حفظ نمايد."3 و فرمود: "(جدم) علي بن الحسين وقتي كه صبح ميشد، به دنبال كسب و كار از خانه بيرون ميآمد، شخصي عرض كرد: "اي پسر رسول خدا كجا ميروي؟" فرمود: "اَتَصَدَّقُ لِعَيالي؛ ميروم تا براي افراد خانوادهام صدقه تهيه كنم"، او پرسيد: "آيا صدقه طلب كني؟" فرمود: "مَنْ طَلَبَ الْحَلالَ فَهُوَ مِنَ الله صَدَقَةٌ عَليْهِ؛ هر كس كه (با كار و كاسبي) كسب مال حلال كند، آن مال از جانب خدا، صدقه براي اوست".4 همسفر حج مردي از سفر حج برگشته بود و سرگذشت مسافرت خويش و همراهانش را براي امام صادق تعريف ميكرد، مخصوصاً يكي از همسفران خويش را بسيار ميستود كه چه مرد بزرگواري بود، ما به معيّت همچو مرد شريفي مفتخر بوديم؛ يكسره مشغول طاعت و عبادت بود، همين كه در منزلي فرود ميآمديم، او فوراً به گوشهاي ميرفت و سجاده خويش را پهن ميكرد و به طاعت و عبادت خويش مشغول ميشد. امام فرمود: "پس چه كسي كارهاي او را انجام ميداد؟ و كه حيوان او را تيمار ميكرد؟" ـ "البته افتخار اين كارها با ما بود. او فقط به كارهاي مقدس خويش مشغول بود و كاري به اين كارها نداشت". ـ "بنابراين، همه شما از او برتر بودهايد".5 بستن زانوي شتر قافله چندين ساعت راه رفته بود. آثار خستگي در سواران و در مركبها پديد گشته بود. همين كه به منزلي رسيدند كه آنجا آبي بود، قافله فرود آمد. رسول اكرم(ص) نيز كه همراه قافله بود، شتر خويش را خوابانيد و پياده شد. قبل از هر چيز، همه در فكر بودند كه خود را به آب برسانند و مقدّمات نماز را فراهم كنند. رسول اكرم بعد از آنكه پياده شد، به آن سو كه آب بود روان شد، ولي بعد از آنكه مقداري رفت، بدون آنكه با احدي سخن بگويد، به طرف مركب خويش بازگشت. اصحاب و ياران با تعجب با خود ميگفتند: آيا اينجا را براي فرود آمدن نپسنديده است و ميخواهد فرمان حركت بدهد؟! چشمها مراقب و گوشها منتظر شنيدن فرمان بود. تعجب جمعيت، هنگامي زياد شد كه ديدند همين كه به شتر خويش رسيد، زانوبند را برداشت و زانوهاي شتر را بست و دو مرتبه به سوي مقصد اولي خويش روانه شد. فريادها از اطراف بلند شد: "اي رسول خدا! چرا ما را فرمان ندادي كه اين كار را برايت بكنيم و به خودت زحمت دادي و برگشتي؟ ما كه با كمال افتخار براي انجام اين خدمت آماده بوديم." حضرت در جواب آنها فرمود: "هرگز از ديگران در كارهاي خود كمك نخواهيد و به ديگران اتكا نكنيد، ولو براي يك قطعه چوب مسواك باشد".6 خواهش دعا شخصي با هيجان و اضطراب به حضور امام صادق آمد و گفت: "درباره من دعايي بفرماييد تا خداوند به من وسعت رزقي بدهد؛ كه خيلي فقير و تنگدستم". امام فرمود: "هرگز دعا نميكنم". ـ "چرا دعا نميكنيد؟" ـ "براي اينكه خداوند راهي براي اين كار معيّن كرده است. خداوند امر كرده كه روزي را پيجويي كنيد و طلب نماييد، اما تو ميخواهي در خانه خود بنشيني و با دعا روزي را به خانه خود بكشاني!"7 علي(ع)به دنبال كارگري روزي شرايط زندگي بر علي(ع )به قدري تنگ شد كه گرسنگي شديدي آن حضرت را فرا گرفت. امام علي(ع) از خانه بيرون آمد و در جستوجوي آن بود تا كاري پيدا شود و كارگري كند و با مزد آن، گرسنگي خود را رفع كند. در مدينه كار پيدا نكرد و تصميم گرفت به عوالي مدينه (مزرعهاي به فاصله يك فرسخ و نيمي مدينه) برود، بلكه آنجا كار پيدا شود. به آنجا رفت. ناگاه ديد زني خاك الك كرده و جمع نموده است. با خود گفت: لابد اين زن منتظر كارگري است تا آب بياورد و آن خاك را براي ساختن ساختمان گل نمايد، نزد آن زن رفت و معلوم شد كه او منتظر كارگر است. پس از صحبت با او، قرار بر اين شد كه علي(ع) آب از درون چاه بيرون بكشد و براي هر دلوي، يك خرما اجرت بگيرد. شانزده دلو از چاه (عميق آنجا) آب بيرون كشيد، به طوري كه دستش تاول زد، آن آبها را طبق قرار داد بر سر آن خاك ريخت. زن شانزده خرما به امام علي(ع) داد و آن حضرت به مدينه بازگشت و جريان را به پيامبر گفت و با هم نشستند و آن خرماها را خوردند و گرسنگي آن روزشان برطرف گرديد.8 ارزش كارگري و بينيازي از مردم كارگري به حضور امام صادق(ع) آمد و عرض كرد: "من نميتوانم با دست خود كار كنم و به تجارت و روش داد و ستد نيز آگاهي ندارم و سخت تهيدست و محتاج هستم". امام صادق(ع) فرمود: "با سرِ خود كار كن (مثلاً چيزي را با سر و دوش حمل كن) و از مردم، بينيازي بجوي. اين را بدان كه رسول خدا سنگ بر دوش خود مينهاد، و آن را به باغچهاي از باغچههاي خود ميگذارد (و ديوار آن را ميساخت). و ابوعمرو ميگويد، امام صادق را ديدم كه بيل در دست دارد، و لباس خشن پوشيده و در باغي كار كشاورزي ميكند به گونهاي كه قطرات عرق از گردنش ميريخت. عرض كردم: فدايت شوم، بيل را به من بده، من به جاي شما اين كار را انجام ميدهم. فرمود: "من دوست دارم كه انسان در كسب روزي، از حرارت تابش خورشيد رنج بكشد".9 كارگر و آفتاب امام صادق(ع) جامه زبر كارگري بر تن و بيل در دست داشت و در بوستان خويش سرگرم كار بود. چنان فعاليت ميكرد كه سراپايش را عرق گرفته بود. در اين حال، ابوعمرو شيباني وارد شد و امام را در آن تعب و رنج مشاهده كرد. پيش خود گفت: شايد علت اينكه امام شخصاً بيل به دست گرفته و متصدي اين كار شده، اين است كه كسي ديگر نبوده و از روي ناچاري، خويش دست به كار شده. جلو آمد و عرض كرد: "اين بيل را به من بدهيد، من انجام ميدهم!" امام فرمود: "نه، من اساساً دوست دارم كه مرد براي تحصيل روزي رنج بكشد و آفتاب بخورد".10 مزد نامعيّن آن روز را سليمان بن جعفر جعفري و امام رضا(ع) به دنبال كاري با هم بيرون رفته بودند. غروب آفتاب شد و سليمان خواست به منزل خويش برود. علي بن موسي الرضا(ع) به او فرمود: "بيا به خانه ما و امشب ما باش." اطاعت كرد و به اتفاق امام به خانه رفتند. امام غلامان خود را ديد كه مشغول گلكاري بودند. ضمناً چشم امام به يك نفر بيگانه افتاد كه او هم با آنان در حال گلكاري بود. پرسيد: "اين كيست؟" غلامان گفتند: "اين را ما امروز اجير گرفتهايم تا به ما كمك كند". ـ "بسيار خب، چقدر مزد برايش تعيين كردهايد؟" ـ "يك چيزي بالاخره خواهيم داد و او را راضي خواهيم كرد". آثار ناراحتي و خشم در امام رضا پديد آمد و رو آورد به طرف غلامان تا با تازيانه آنها را تأديب كند. سليمان بن جعفر جلو آمد و عرض كرد: "چرا خودت را ناراحت ميكني؟" امام فرمود: "من بارها دستور دادهام كه تا كاري را طي و مزد آن را معيّن نكرديد، هرگز كسي را به كار نگماريد. اول اجرت و مزد طرف را تعيين كنيد، بعد از او كار بكشيد. اگر مزد و اجرت كار را معيّن كنيد، آخر كار هم ميتوانيد چيزي علاوه به او بدهيد. البته او هم كه ببينيد شما بيش از اندازهاي كه معين شده، به او ميدهيد، از شما ممنون و متشكر ميشود و شما را دوست ميدارد و علاقه بين شما و او محكمتر ميشود. اگر هم فقط به همان اندازه كه قرار گذاشتهايد بسنده كنيد، شخص از شما ناراضي نخواهد بود. ولي اگر تعيين مزد نكنيد و كسي را به كار بگماريد، آخرِ كار هر اندازه كه به او بدهيد، باز گمان نميبرد كه شما به او محبت كردهايد، بلكه ميپندارد شما از مزدش كمتر به او دادهايد".11 نتيجه كار و كارگري عصر پيامبر بود. يكي از اصحاب، از نظر معاش زندگي در فشار بسيار سختي قرار گرفت، همسرش به او گفت: "كاش به حضور پيامبر ميرفتي و از او چيزي ميخواستي". او به حضور پيامبر آمد، وقتي حضرت او را ديد، فرمود: "هركس از ما سؤال كند، به او عطا ميكنيم و هركس بينيازي جويد، خداوند او را بينياز ميسازد". صحابي با خود گفت: مقصود پيامبر از اين سخن، جز من كسي نيست، و به سوي همسرش بازگشت و سخن پيامبر را به او خبر داد. زن گفت: رسول خدا بشر است (از حال تو اطلاع ندارد) نزد او برو و وضع خود را بيان كن. صحابي، بار ديگر به حضور پيامبر آمد. در اين هنگام نيز وقتي كه پيامبر او را ديد، همان جمله را تكرار كرد. اين رفتوآمد سه بار تكرار شد. سرانجام صحابي تصميم گرفت دنبال كار برود. از خانه بيرون آمد و كلنگي از يك نفر عاريه گرفت و به طرف كوهستان رفت، مقداري هيزم جمع كرد و به مدينه آورد و آن را به پنج سير آرد فروخت و آن آرد را به خانه برد و نان پخت و خورد. فرداي آن روز به كوهستان رفت و هيزم بيشتري فراهم آورد و به شهر آورد و فروخت و كمكم از پسانداز كارش، يك كلنگ خريد و كمكم از اندوختهاش دو شتر و يك غلام خريد تا اينكه ثروتمند و بينياز گرديد. آنگاه به حضور پيامبر آمد و ماجراي كار و درآمد خود را به عرض آن حضرت رسانيد، و رفتوآمدِ قبل خود را به حضور پيامبر و جواب آن حضرت را، يادآور شد. پيامبر فرمود: "من كه به تو گفتم هر كس از ما سؤال كند، به او عطا ميكنيم و اگر از ما بينيازي جويد، خداوند او را بينياز ميكند".12 عبادت خشك گروهي از شاگردان امام صادق(ع) گرد شمع وجود آن حضرت حلقه زده بودند. امام ديد يكي از دوستانش به نام عمر بن مسلم در ميان آنها نيست. جوياي حال او شد، عرض كردند: "او مدتي است ترك تجارت كرده و رو به عبادت آورده (و تنها در محل خلوتي مشغول عبادت شده است.) امام فرمود: "واي بر او، آيا نميداند كسي كه تلاش براي كسب معاش را ترك كند، دعايش به استجابت نميرسد." سپس فرمود: "در عصر پيامبر وقتي آيههاي 2 و 3 سوره طلاق نازل شد، آنجا كه آمده است: "و هر كس از خدا بترسد و پرهيزكار باشد، خداوند راه نجاتي براي او ميگشايد و او را از جايي كه گمان ندارد، روزي ميدهد،" گروهي درها را به روي خود بستند و رو به عبادت آوردند و گفتند: "خداوند عهدهدار روزي ما شده است." وقتي پيامبر از جريان آنها آگاه شد، شخصي را نزد آنها فرستاد كه چرا مشغول چنين عبادتي شدهايد! پيامبر فرمود: "كسي كه چنين كند، دعايش مستجاب نميشود، بر شما باد به كوشش براي تحصيل معاش زندگي".13 بازنشستگي پيرمرد نصراني عمري كار كرده و زحمت كشيده بود، اما ذخيره و اندوختهاي نداشت. آخرِ كار، كور هم شده بود. پيري و نيستي و كوري همه با هم جمع شده و جز گدايي راهي برايش باقي نگذاشته بود. كنار كوچه ميايستاد و گدايي ميكرد. مردم ترحّم ميكردند و به عنوان صدقه پشيزي به او ميدادند و او از همين راه بخور و غير، به زندگاني ملالتبار خود ادامه ميداد. تا روزي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) از آنجا عبور كرد و او را به آن حال ديد. علي به صدد جستوجوي احوال پيرمرد افتاد تا ببيند چه شده كه اين مرد به اين حال و روز افتاده است، ببينيد آيا فرزندي ندارد كه او را تكفل كند، آيا راهي ديگر وجود ندارد كه اين پيرمرد در آخر عمر، آبرومندانه زندگي كند و گدايي نكند. كساني كه پيرمرد را ميشناختند، آمدند و شهادت دادند كه اين پيرمرد نصراني است و تا جواني و چشم داشت كار ميكرد، اكنون كه هم جواني و هم چشم را از دست داده، نميتواند كار كند، ذخيرهاي هم ندارد؛ طبعاً گدايي ميكند. علي(ع) فرمود: "عجب تا وقتي كه توانايي داشت، از او كار كشيديد و اكنون او را به حال خود گذاشتهايد؟ سوابق اين مرد حكايت ميكند كه در مدتي كه توانايي داشته، كار كرده و خدمت انجام داده. بنابراين، بر عهده حكومت و اجتماع است كه تا وي زنده است، او را تكفل كند. برويد از بيتالمال او را مستمري بدهيد".14 كداميك عابدترند؟ يكي از اصحاب امام صادق(ع) كه طبق معمول هميشه در محضر درس آن حضرت شركت ميكرد و در مجالس رفقا حاضر ميشد و با آنها رفتوآمد ميكرد، مدتي بود كه ديده نميشد. يك روز امام صادق(ع) از اصحاب و دوستانش پرسيد: "راستي فلاني كجاست كه مدتي است ديده نميشود؟" ـ "يابن رسول الله! اخيراً خيلي تنگدست و فقير شده". ـ "پس چه ميكند؟" ـ "هيچ، در خانه نشسته و يكسره به عبادت پرداخته است". ـ "پس زندگياش از كجا اداره ميشود؟" ـ "يكي از دوستانش عهدهدار مخارج زندگي او شده". ـ "به خدا سوگند، اين دوستش به درجاتي، از او عابدتر است".15 غذاي گروهي همين كه رسول اكرم و اصحاب و ياران از مركبها فرود آمدند و بارها را بر زمين نهادند، تصميم جمعيت بر اين شد كه براي غذا گوسفندي را ذبح و آماده كنند. يكي از اصحاب گفت: "سر بريدن گوسفند با من." ديگري: "كندن پوست آن با من." سومي: "پختن گوشت آن با من." چهارمي: "..." رسول اكرم: "جمع كردن هيزم از صحرا با من". جمعيت: "يا رسولالله شما زحمت نكشيد و راحت بنشينيد، ما خودمان با كمال افتخار همه اين كارها را ميكنيم". رسول اكرم: "ميدانم كه شما ميكنيد، ولي خداوند دوست نميدارد بندهاش را در ميان يا رانش با وضعي متمايز ببيند، كه براي خود نسبت به ديگران امتيازي قائل شده باشد". سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خار و خاشاك از صحرا جمع كرد و آورد.16 قافلهاي كه به حج ميرفت قافلهاي از مسلمانان كه آهنگ مكه داشت، همين كه به مدينه رسيد، چند روزي توقف و استراحت كرد و بعد، از مدينه به مقصد مكه به راه افتاد. در بين راه مكه و مدينه، در يكي از منازل، اهل قافله با مردي مصادف شدند كه با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت با آنها، متوجه شخصي در ميان آنها شد كه سيماي صالحين داشت و با چابكي و نشاط، مشغول خدمت و رسيدگي به كارها و حوايج اهل قافله بود. در لحظه اول او را شناخت. با كمال تعجب از اهل قافله پرسيد: "اين شخصي را كه مشغول خدمت و انجام كارهاي شماست، ميشناسيد؟" ـ "نه او را نميشناسيم. اين مرد در مدينه به قافله ما ملحق شد. مردي صالح و متقي و پرهيزكار است. ما از او تقاضا نكردهايم كه براي ما كاري انجام دهد، ولي او خودش مايل است كه در كارهاي ديگران شركت كند و به آنها كمك بدهد". ـ "معلوم است كه نميشناسيد، اگر ميشناختيد، اينطور گستاخ نبوديد، هرگز حاضر نميشديد مانند يك خادم به كارهاي شما رسيدگي كند". ـ "مگر اين شخص كيست؟" ـ "اين، علي بن الحسين، زين العابدين است". جمعيت آشفته به پا خاستند و خواستند براي معذرت، دست و پاي امام را ببوسند. آنگاه به عنوان گله گفتند: "اين چه كاري بود كه شما با ما كرديد؟! ممكن بود خداي ناخواسته ما جسارتي نسبت به شما بكنيم و مرتكب گناهي بزرگ بشويم". امام: "من عمداً شما را كه مرا نميشناختيد، براي همسفري انتخاب كردم؛ زيرا گاهي با كساني كه مرا ميشناسند مسافرت ميكنم، آنها به خاطر رسول خدا زياد به من عطوفت و مهرباني ميكنند. نميگذارند كه من عهدهدار كار و خدمتي بشوم. ازاينرو، مايلم همسفراني انتخاب كنم كه مرا نميشناسند و از معرفي خودم هم خودداري ميكنم تا بتوانم به سعادتِ خدمت رفقا نائل شوم".17 پاورقي: 1. بحارالانوار، ج 11، ص 266؛ وسائل الشيعه، ج 2، ص 531، به نقل از: مرتضي مطهري، داستان راستان، ص 140. 2. وسائل الشيعه، ج 2، ص 531؛ بحارالانوار، ج 9، ص 599، به نقل از: داستان راستان، ص 139. 3. وسائل الشيعه، ج 12، صص 41 و 43، به نقل از: محمد محمدي اشتهاردي، داستان و راستان، ج 1، ص 83. 4. همان. 5. داستان راستان، ص 33. 6. همان، ص 31. 7. وسائل الشيعه، ج 2، ص 529، به نقل از: داستان دوستان، ص 30. 8. كشف الغمه، به نقل از: بحارالانوار، ج 41، ص 33، به نقل از: داستان دوستان، ج 5، ص 43. 9. وسائل الشيعه، ج 12، ص 23، به نقل از: داستان دوستان، ج 2، ص 265. 10. بحارالانوار، ج 11، ص 120، به نقل از: داستان راستان، ص 164. 11. بحارالانوار، ج 12، ص 31، به نقل از: داستان راستان، ص 132. 12. اصول كافي، ج 2، باب القناعة، ج 7، ص 139، به نقل از: داستانهاي اصول كافي، ج 2، ص 210. 13. تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 354، به نقل از: داستان دوستان، ج 1، ص 153. 14. وسائل الشيعه، ج 2، ص 425، به نقل از: داستان راستان، ص 375. 15. وسائل الشيعه، ج 2، ص 529، به نقل از: داستان راستان، ص 268. 16. كحل البصر، ص 68، به نقل از: داستان راستان، ص 34. 17. بحارالانوار، ج 11، ص 21، به نقل از: داستان راستان، ص 36. |
يكي از اصحاب رسول اكرم خيلي فقير شده بود به طوري كه به نان شبش محتاج بود. يك وقت زنش به او گفت: برو خدمت پيغمبر صلي الله عليه و اله ،شايد كمكي بگيري . اين شخص مي¬گويد: من رفتم حضور پيغمبر صلي الله عليه و اله و در مجلس ايشان نشستم و منتظر بودم كه خلوت شود و فرصتي به دست آيد. ولي قبل از اينكه من حاجتم را بگويم، پيغمبر اكرم جمله¬اي گفتند و آن اين بود:
من سألنا اعطيناه و من استغني عنا اغناه الله.
كسي كه از ما چيزي بخواهد به او عنايت مي¬كنيم، اما اگر خود را از ما بي نياز بداند خدا واقعا او را بي نياز مي¬كند.
اين جمله را كه شنيد، ديگر حرفش را نزد و برگشت منزل. ولي باز همان فقر و بيچارگي گريبانگيرش بود. يك روز ديگر به تحريك زنش دوباره آمد خدمت پيغمبر. در آن روز هم پيغمبردر بين سخنانشان همين جمله را تكرار فرمودند. مي¬گويد: من سه بار اين كار را تكرار كردم و در روز سوم كه اين جمله را شنيدم فكر كردم كه اين تصادف نيست كه پيغمبر در سه نوبت اين جمله را به من مي¬گويد. معلوم است كه پيغمبر مي¬خواهد بفرمايد از اين راه نيا. اين دفعۀ سوم در قلب خودش احساس نيرو و قوت كرد،گفت: معلوم مي¬شود زندگي راه ديگري دارد و اين راه درست نيست. با خودش فكر كرد كه حالا بروم و از يك نقطه شروع كنم ببينم چه مي¬شود با خود گفت: من هيچ چيزي ندارم،ولي آيا هيزم كشي هم نمي¬توانم بكنم؟ چرا. اما هيزم كشي بالاخره الاغي، شتري و ريسمان و تيشه¬اي مي¬خواهد . اين ابزار را از همسايه¬ها عاريه گرفت. يك بار هيزم گذاشت روي حيوان و آورد و فروخت، و بعد پولي را كه تهيه كرده بود برد خانه و خرج كرد. براي اولين بار نتيجۀ كار را ديد و لذت آن را چشيد. فردا هم اين كار را تكرار كرد. يك مقدار از پول هيزم را خرج كرد و يك مقدار را ذخيره نمود. چند روز اين كار را تكرار كرد تا به تدريج تيشه و ريسمان را از خود كرد و يك حيوان هم براي خود خريد و كم كم از همين راه زندگي او تأمين شد. يك روز رفت خدمت رسول خدا. پيغمبر به او فرمودند: نگفتم من سألنا اعطيناه و من استغني عنا اغناه الله؟ اگر تو آن روز چيزي از من مي¬خواستي مي¬دادم اما تا آخر عمر گدا بودي، ولي توكل به خدا كردي و رفتي دنبال كار، خدا هم تو را بي نياز كرد.
پيامبر اكرم (ص)فرمود: مگر من شما را نيافريدم؟! مگر من اين عالم را نيافريدم؟! آن كسي كه اين عالم را آفريد، مهندس و معمار و بنّاي اين عالم است، قسم خورد؛ فرمود: قسم ياد مي كنم كه مصالح ساختماني انسان، رنج و سختي است، لقد خلقنا النسان في كبد (6). كبد همين دستگاه گوارش است، امّا كبد يعني رنج. فرمود: من سوگند ياد مي كنم انسان تا روي زمين است در رنج است. اينجا جاي آسايش نيست! من 80 سال او را مي آزمايم، تا نهر عسل به انتظار او باشد. انها أم نماء غير آسن (7)، و انها أم نلبن لم يتغيّر طعمه (8). 4 تا نهر جاري است به انتظار او؛ اين 80 سال يا 100 سال را خوب امتحان بدهد؛ ما ميلياردها سال، براي ابد او را در كنار آن نهرها پذيرائي مي كنيم. اين كجايش بر خلاف رحمت است؟! ذات اقدس اله سوگند ياد كرد كه انسان تا انسان است، در زحمت است. اينجا، جاي آسايش نيست.
بسياري از سرمايه دارها هستند كه هميشه شب ها بايد با قرص خواب بخوابند. شما خيلي از كارگرها رامي بينيد كه در كنار خيابان، راحت خوابيده اند! لذّت و رفاه و آسايشي كه او دارد، هرگز خيلي از سرمايه دارها ندارند بنابراين اراده وتلاش و سعي انسان است كه نصيبي براي او فراهم مي كند؛ للرّ جال نصيأ ممّا اكتسبوا و للنّساء نصيأ ممّا اكتسبن (9)
پبامبر اكرم (ص) فرمود:روي دوش زمين راه برويد و روزي بگيريد، فامشوا في مناك بها (4). مگر آدم روي دوش زمين بخواهد سوار بشود، كوه شناسي كند، برود بالاي كوه؛ معدن شناسي كند، از دل اين معدن، طلا و نقره و زغال سنگ در بياورد، يا از دل اين زمين، نفت و گاز در بياورد، كار آساني است؟! فرمود: روي دوشش سوار بشويد، روزي بگيريد.، بله ما عالمي داريم به نام (بهشت). اگر شما مؤمن و با عمل صالح بوديد؛ آنجا كه رسيديد، نهر عسل در اختيار شماست. و انها أم نعسل مصفّي(5). آن نهر عسل ديگر از كندو در نيامده، از زنبور و نيش در نيامده. سخن از يك كيلو و هزار كيلو و ده هزار كيلو نيست؛ نهر روان است. وقتي شما شرائط را فراهم كرديد، مي رويد آنجا و مي نوشيد. امّا اينجا و در اين دنيا كه هستيد بايد زحمت و تلاش و كوشش كنيد.
كمتر كسي است كه بتواند فقيرانه مؤمن باشد! و اگر كسي نيازمند بود، مشكل جدي پيدا مي كند. امّا دو تا مطلب است؛ مردم نمي توانند فقر را تحمل كنند، با اين دعاها بايد حل بشود. امّا اگر ذات أقدس له كسي را در كلاس فقر نشاند، او را امتحان كرده؛ نه اين كه او را تحقير كرده باشد! و اگركسي را در كلاس ثروت نشانده، به او مال داده؛ نه اين است كه او را تجليل كرده. فرمود: كلّا. نه آن است، نه اين؛ ما داريم شما را امتحان مي كنيم. وقتي امتحان مي كنيم، شما در كلاس امتحان نشسته ايد كه جاي اكرام و اهانت نيست؛ نّالغنا و الفقر بعد العرض علي الله.(1)
عبدالرحمان بن حجاج مي گويد :
يكي از دوستان ما در شهر مدينه گرفتار مضيقه ي مالي و پريشان احوالي شديدي شده بود. امام صادق عليه السلام ، وقتي وضع نگران كننده ي او را مشاهده نمود به او دستور داد برو در بازار مغازه اي تهيه كن ، بساط كاسبي را ( فروشندگي) را پهن كن ، مقداري نظافت و آب پاشي جلوي در مغازه انجام بده و در محل كار خود حضور و آمادگي داشته باش آن مرد مي گويد : من از خود حركتي نشان دادم ، دستور امام صادق عليه السلام را بكار بستم و با به كارگيري ، صبر و حوصله ، به انتظار مشتري نشستم . آهسته آهسته كارم شروع شد و رونق رفت وزمان زيادي نگذشت كه يكي از ثروتمندان گرديدم.
مردي خدمت امام رضا(ع) رسيد و سلام كرد و عرض نمود: «من از دوستان شما و پدران شما هستم كه از حج برگشته ام، و خرج سفرم تمام شده است. اگر صلاح بدانيد خرج سفر مرا تا رسيدن به محل سكونتم بدهيد، هنگامي كه به شهر خود رسيدم، آن جا داراي اموال هستم، پس به نيت شما آن مقدار مال را صدقه خواهم داد، چون خودم اهل صدقه نيستم. امام به داخل اتاق رفت و برگشت و پشت در خانه ايستاد و دست خود را از بالاي در خارج نمود و فرمود:
«اين دويست دينار را بگير و به مصرف سفرت برسان، و از جانب من هم در مقابل آن صدقه نده، حال برو كه من تو را نبينم و تو مرا نبيني.
شخصي از امام سوال كرد، چرا از پشت در خانه آن را داديد و نخواستيد او شما را ببيند؟
فرمود: مبادا ذلت سوال را در چهره اش ببينم. آيا حديث پيامبر(ص) را نشنيده اي كه فرمود: «كار خير پنهان ، برابر هفتاد حج، ثواب و اجر دارد؟» مگر نشنيدي كه شاعر گفت:
هر وقت به خاطرطلب حاجتي به نزد او رفتم، درحالتي به نزد خانواده ام برمي گشتم، كه آبرويم همچنان محفوظ بود
همانگونه كه قبلا نيز بيان شد اسلام درصددالهي شمردن كار است به اين معنا كه هدف از كار دراسلام صرفا مسائل مادي نيست .انسان از طريق كار هاي مادي علاوه بر امرار معاش مي تواند به سعادت آخرت نيز برسد همانگونه كه خداوند از بيكاري مومن نفرت دارد مومن نيز بايد از كارهاي بيهوده نفرت داشته باشد تا در جهت اخلاق الهي حركت كرده باشد بنابراين اگرچه كار موجب استقلال و عزت نفس ،احساس اعتبار اجتماعي ، كاهش مفاسد اجتماعي و...مي شود اماكاري كه موافق با جهت گيري الهي باشد علاوه بر موارد فوق برغناي دروني فرد نيز مي افزايد .( تبيان،1386،به نقل از مطهري )
در اسلام به بعضي از مشاغل توجه ويژه اي شده است از آنجا كه زندگي انسان بر كار هاي توليدي واز جمله كشاورزي بنا شده است .در اين زمينه حضرت علي (ع)در تفسير آيه «هوانشاكم من الارض واستعمركم فيها» مي فرمايد: « خداوندمردم را امر كرده است زمين را آباد كنند تا بدين وسيله خوراكشان را از غلات و حبوبات و ميوه و ساير روئيدنيها تأمين گردد و در آسايش زندگي كنند.(حديث تربيت ،1361)
يكي ديگر از مشاغل مهمي كه رسول اكرم به آن توجه خاصي داشت تجارت بود و در جواني خود به آن پرداخت .علت اهميت اين شغل آن است كه تاجران كالاهاي مردم را براي فروش به جاهاي ديگر وممالك ديگر مي برند و مايحتاج مردم را نيز تأمين مي كنند .پيامبر اسلام دراين زمينه مي فرمايد «همانا پاكيزه ترين شغل شغلي بازرگاناني است كه چون سخن بگوينددروغ نگويند،هرگاه امانتي به آنهاسپرده شود درآن خيانت نكنند،هرگاه وعده دهند خلاف وعده عمل نكنند،وقتي چيزي مي فروشند تعريف نكنند ،وقتي چيزي مي خرند آن را نكوهش نكنند، هرگاه بدهكارند در پرداخت آن تعلل نورزند ، هرگاه طلبكارند براي وصول طلب خود فشار نياورند..(ري شهري ،1384)
امام صادق مشاغل را به چهار دسته كلي تقسيم مي كند و آنها را درجهت گزينش كارتوصيه مي كند كه اين دسته بندي به شرح زير است :
1-نظام ولايت وموالي (نظام كارمندي واداري )2- تجارت در همه انواع آن 3- صنعت وفنون كه شامل انواع گوناگون است 4-اجاره هها. امام (ع)در اين زمينه مي فرمايد برخي از اين مشاعل از جهاتي حلال از جهاتي حرام است هرگاه اين مشاغل باعث فريب و ضايع كردن حقوق ديگران يا ظلم به كسي باشد يا منبع فسادشود حرام است . (ري شهري ،1384)
برخي ديگر ازمشاغل توصيه شده دراسلام به اين شرح است : نانوائي ،عطاري ،بقالي ،خياطي ،چوپاني و...
در آيين اسلام، درآمدهاي مشروع و كسب و كار و اموال حلال، جايگاه ويژه اي داشته و قرآن مجيد آن را مايه قوام و هستي شخص و جامعه و مايه زينت و آرامش در زندگي اين دنيا مي خواند؛ آنجا كه مي فرمايد: «ولاتوتواالسفهاء اموالكم التي جعل الله لكم قياما...» و در جاي ديگري مي فرمايد: «المال و البنون زينه الحياه الدنيا...» قرآن افراد متمكن را كه از طريق مشروع اموالي به دست آورده اند، افراد خوب معرفي مي كند و اساسا داشتن مال و تمكن مادي را نوعي امداد الهي به حساب آورده و عنايت و تفضل معبود را در حق بندگان خدا بيان مي كند.
رسول خدا (ص) مردانگي را در اين دانسته اند كه فرد مسائل و امور مادي اش را بهبود ببخشد .
و امام صادق (ع) فرموده اند: «شايسته نيست كسي از تلاش مالي و مادي باز ايستد كه در سايه آن مي تواند آبرويش را حفظ كند و قرض هايش را بپردازد و به بستگانش كمك كند.»
با توجه به آيات و رواياتي كه در زمينه كسب و درآمد حلال و مشروع آمده است، مي توان چنين بيان نمود كه مال و ثروت نه تنها خوب است، بلكه هر مسلمان آگاه وظيفه دارد در كسب و تحصيل آن تلاش كند و خود و جامعه اش را در رشد اقتصادي ياري رساند. نظام اقتصادي اسلام هم كه توجه به سعادت انسان را هدف اصلي خود مي داند، استفاده عاقلانه از منابع طبيعي و امكانات خدادادي را در راه نيل به هدف مقدس خويش، مورد تاكيد قرار داده است.
الگوي مصرف در اسلام علاوه بر مخالفت با «اسراف» با پديده ناشايست «تجمل گرايي» نيز به عنوان يك بيماري اقتصادي مقابله كرده است.
انسان نيازهايي دارد كه با توجه به امكانات موجود به رفع آنها مي پردازد و براي رسيدن به مقصود خود، در سايه فكر و تدبير، روش هاي متعددي را به كار مي گيرد. از ديدگاه قرآن، انسان موجود نيازمندي است كه خداوند براي رفع نيازهايش زمين را براي او رام كرده و امكانات و منابع آن را در اختيار وي قرار داده تا مصرف كند.
قرآن با مطرح كردن مسئله اسراف و بيان مضرات آن و دعوت به اعتدال و ميانه روي در تمام امور زندگي، در حقيقت بهترين الگوي مصرف را براي زندگي سعادتمندانه به آدميان ارائه مي دهد.
قرآن در آيات متعددي به بحث اسراف پرداخته و جنبه هاي مختلف اين امر مذموم را بررسي كرده است. آياتي كه اعلام مي دارد خداوند اسراف و مسرفين را دوست ندارد، بيانگر اين حقيقت است كه اسراف موجب مي شود تا شخص مسرف، با وجود دارا بودن همه فضايل اخلاقي و اعمال صالح، نتواند به مقام محبت و قرب الهي برسد.
امام صادق (ع) در اين باره فرمودند:«دعاي چهار گروه مستجاب نمي شود، يكي از آنها كسي است كه مالي داشته باشد و آن را ضايع كند و سپس از خداوند درخواست كند تا به او روزي عنايت كند. خداوند نيز در جواب مي فرمايد: آيا به تو دستور ميانه روي و اعتدال در مصرف نداده بودم؟»
امام عسگري (ع) نيز در نامه اي كه براي يكي از شيعيان فرستادند، او را به توانگري بشارت داده و توصيه فرمودند: «بر تو باد به ميانه روي و اعتدال و برحذر باش از اسراف؛ زيرا اين عمل از كارهاي شيطان است.»
اسراف نكردن تنها در خوردن و آشاميدن نيست، بلكه موارد آن بسيار گسترده و همه جانبه است و طبق دستور قرآن اسراف نكردن و اعتدال و ميانه روي در همه امورات زندگي، امري لازم و ضروري است.
روزي پيامبر اسلام (ص) از راهي مي گذشت، ناگاه چشم حضرت به يكي از يارانش به نام «سعد» افتاد كه در حال وضو گرفتن بود، ولي آب زيادي مي ريخت. حضرت خطاب به او فرمود: اي سعد! چرا اسراف مي كني؟ سعد عرض كرد: يا رسول الله! در آب وضو نيز اسراف است؟ حضرت فرمود: بله اگر چه از آب جاري استفاده كني!
دوري از اسراف و رعايت اعتدال و ميانه روي حتي شامل كارهاي خير نيز مي شود. قرآن با صراحت تمام به پيامبر (ص) دستور مي دهد: «و لاتجعل يدك مغلوله الي عنقك و لاتبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسودا» اين آيه بخشش نامتعادل را مجاز نشمرده و آن را باعث حسرت و گرفتاري بخشنده مي داند و در آيه ديگري پس از بيان نشانه هاي بندگان صالح و شايسته خدا، در مورد حدود احسان و بخشش مي فرمايد: «والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما» در اين آيه نيز زياده روي در احسان را روشي ناپسند بر شمرده است