دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1022930
تعداد نوشته ها : 4306
تعداد نظرات : 4
 روايت 91
-----------کد لوگوي ما--------- ----- ------
----
Rss
طراح قالب

بي ترديد مقام و شخصيت سياسي و انقلابي امام خميني در سالهاي پس از ۱۵خرداد ۱۳۴۲ براي مردم ايران چنان اهميت داشته است، كه گاهي جفا كارانه مقام علمي امام به عنوان مرجع تقليد و فقيه مجتهد و فيلسوف عارف تحت الشعاع قرار گرفته است. البته اين مسئله بيشتر در سطح عموم مردم صادق است و الا در حوزه هاي علميه ومجامع علمي همواره ابعاد شخصيت علمي امام مطمح نظر بوده است. امام خميني در مقام نخست به مكتب فقهي/ اصولي آية الله مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري در حوزه علميه قم متعلق است و در اين شهر نزد ايشان و شماري از فقيهان برجسته مباني فقهي را بر اساس مكتب اصولي نجف و مباني شيخ انصاري و آخوند خراساني آموخت. امام با وجود مقام علمي خود در دانشهاي فقه و اصول، به منظور حمايت از مرجعيت و موقعيت علمي مرحوم آية الله حاج آقا حسين بروجردي پس از استقرار ايشان در قم، به درس ايشان نيز مي رفتند و حتي تقريرات درسهاي ايشان را تنظيم كرده اند. بنابراين تربيت و مباني فكري امام بر پايه مباني فقهي و اصولي بوده است و اين جنبه همواره و تا لحظه مرگ در شخصيت امام وانديشه هاي ايشان و در دفاع از فقه جواهري هويدا بود. اما از ديگر سو، امام در ايام تحصيل، با وجود آن كه تحصيل فلسفه و پر مخاطره تر از آن تحصيل مباني عرفان نظري درميان حوزه هاي رسمي ديني معمول نبود، نزد مهمترين نمايندگان مكاتب حكمت متعاليه وعرفان نظري، كتابهاي حكمت و فلسفه و عرفان را آموختند و در فلسفه مشاء و اشراق وحكمت متعاليه و عرفان نظري به مقام استادي رسيدند. به ويژه تضلّع ايشان در حكمت مرحوم آخوند ملاصدرا و عرفان نظري شيخ أكبر محي الدين ابن عربي به گونه اي است كه بايد بي ترديد ايشان را يكي از آخرين نمايندگان اين دو مكتب دانست. به ويژه تضلع امام در عرفان و شاگردي نزد شخصيتهايي همانند مرحوم آية الله شاه آبادي، ايشان رابر تارك دانشيان عرفان نظري در دوران اخير قرار داده است. عموما در حوزه ها رسم بر اين بوده است كه اگر دايره تحصيل بهبيرون از فقه و اصول مي كشيده است، نهايتا در حوزه فلسفه، در حكمت مشايي به كتابهايشفاء و اشارات شيخ الرئيس و در حكمت اشراق به حكمة الاشراق شيخ مقتول سهروردي ميپرداخته اند و البته كتاب اسفار (الحكمة المتعالية) را به عنوان پايان تحصيلاتفلسفي نزد اساتيد فن قرائت مي كرده اند. در دوره هاي اخير البته شرح منظومه حاج ملاهادي سبزواري به عنوان مقدمه اي مناسب براي فلسفه مورد تدريس و تدرس بوده است. امابا وجود اهتمام پاره اي از عالمان حوزه ها به عرفان عملي، كمتر به عرفان نظري ومباني فكري محي الدين توجه مي شده است. البته سنتي از تدريس و تدرس متون مهم فصوص الحكم ابن عربي و شرح قيصري بر آن و يا فكوك صدر الدين قونوي و گاهي نيز پاره اي ازقسمتهاي كتاب مهم و بزرگ الفتوحات المكية ابن عربي در حوزه تهران و در پي حوزهاصفهان مورد توجه قرار مي گرفته است. در دوره قاجار در مكتب تهران، بزرگاني از عرفاو فلاسفه را مي شناسيم كه به تدريس اين نوع متون و متوني از اين دست همانند تمهيدالقواعد تركه اصفهاني عنايت داشته اند. امام خميني ميراث بر بزرگ مكتب تهران است و ويژگي مهم ايشان اين است كه در قم، در قلب حوزه علميه رسمي ديني، در سالهاي آغازين تدريس، به دانش عرفان نظري اهتمام ورزيدند و شماري نيز اين توفيق را داشتند كه ازمحضر ايشان در عرفان ابن عربي و همچنين حكمت متعاليه ملاصدرا بهره وري كنند. شمارياز رساله ها و كتابهاي ايشان در اين حوزه نشانگر عمق تبحر ايشان در عرفان نظري وحكمت متعاليه و ذوق عرفاني است. حاشيه امام بر شرح قيصري و نيز تعليقات ايشان بركتاب مهم مصباح الأنس فناري و رساله شرح دعاي سحر مي توانند براي درك نظرات خاصايشان در دانش عرفان نظري بسيار راهگشا باشند. كتاب مصباح الهداية ايشان خلاصه اياست از نظريه ولايت بر اساس مباني عرفان نظري مكتب محي الدين. مرحوم استاد جلالالدين آشتياني كه خود از شاگردان ايشان و نيز از استادان برجسته حكمت متعاليه وعرفان نظري در عصر اخير بودند، در مقدمات چاپ كتابهاي بزرگان فلسفه و عرفان و درشماري از آثارشان كه در شرح و تفسير مباني ملاصدرا و ابن عربي نوشته اند، همه جا به مقام علمي اين استاد برجسته اشاره كرده اند. البته از پاره اي از رسائل و كتابهايديگر امام خميني، همچون سرّ الصلاة و آداب الصلاة و رساله لقاء الله و امثال آن ميتوان عمق تبحر و ذوق عرفاني و تضلع در عرفان عملي و درك مقامات عرفاني را دريافت وميزان انس ايشان را با ادب صوفيانه اسلامي و ايراني معاينه ديد. در پاره اي ديگر ازكتابها و رسائل امام، نيز ميزان اطلاع وسيع ايشان بر فلسفه اسلامي و به ويژه حكمت متعاليه روشن مي شود. در رساله طلب و اراده كه رساله اي است درباره يكي از موضوعاتي كه در اصول فقه از آن بحث مي شود، امام به دقت تمام، عقايد كلامي و فلسفي مرتبط باموضوع اراده و مشيت و طلب و نسبت آن دو را روشن گرده اند. نكته جالب در رابطه با شخصيت امام، اين است كه ايشان علاوه برتوغل در فلسفه و عرفان، فقيهي اصولي و صاحب نظر در اين دو زمينه است كه در اينرابطه مراجعه به تقريرات بحثهاي اصولي و فقهي درسهاي ايشان كه وسيله شاگردان امامنوشته و منتشر شده است، ميزان عمق دانش ايشان را در اين زمينه ها نشان مي دهد. اماواقعيت اين است كه دايره دانش امام منحصر به اين علوم نبوده است؛ نگاهي به كتاب كشف اسرار ايشان ميزان علاقمندي ايشان را به مباحث تاريخي و كلامي و مباحث امامت روشنمي كند. چاپ كتاب بسيار مهم عبقات الأنوار مير حامد حسين در دفاع از امامت و ولايتمحصول سالهاي اقامت در قم است كه به كوشش ايشان به انجام رسيد. اطلاع بر دانش حديث و غوامض احاديث، از كتاب بسيار مهم الأربعين (چهل حديث) امام به خوبي پيداست و حضرتايشان با نوشتن اين كتاب در زمينه اي قلم زده اند كه سنتي ديرپاي دارد و در عين حالنشانگر ميزان قدرت علمي ايشان در حل معضلات اخبار و با بهره گيري از روشهاي عقلي ونقلي است. همچنين امام با نوشتن چندين كتاب در شرح احاديث غامض، همانند شرح حديثجنود عقل و جهل، به تحليل محتواي عرفاني و فلسفي احاديث پرداخته اند. اما اين همه تنها بخشي از جنبه هاي شخصيت امام است. اگر نظريات سياسي و درك ايشان از مقتضيات زمان و شجاعت در طرح و ابتكار نظريات نوين در مسائل اجتماعي اسلام را در كنار دامنه گسترده دانش ايشان بگذاريم، آنگاه بهتر مي توانيمدر تحليل مقدمات انقلاب و نظريه سياسي ايشان و تأثير عظيمي كه بر جهان اسلام وانديشه اسلامي گذاشته اند، كاميابي يابيم. بي ترديد جنبه هاي فلسفي و عرفاني ايشان در طرح نظريه ولايت فقيه تأثير تمام داشته است. نظريه ولايت فقيه نظريه اي تنها فقهي و متكي بر منابع فقه نيست، بلكه منظر امام نسبت به انسان كامل و خلافت الهيه و مقام ولايت و نسبت ميانشريعت و طريقت و حقيقت در ارائه آن بسيار نقش آفرين بوده است. امام تفسيري نوين ازحركت تاريخ و نقش انبياء داشتند و حكومت را به همين دليل تطبيق اراده الهيه بر رويزمين و وسيله مقام خلافت اللهي مي دانستند. تفسير محي الدين از مقام ولي و ولايت وسريان ولايت در وجود بي ترديد در ذهن امام در طرح نظريه ولايت فقيه مؤثر بوده است. بنابراين نمي توان نظريه ولايت فقيه ايشان و درك امام نسبت به فقه و شريعت و احكاماوليه و ثانويه را بدون درك درستي از نظريات عرفاني و فلسفي ايشان ديد و تفسير كرد. اينكه حكومت خود از احكام اوليه اسلام است و حتي مقدم بر آن با اين عقيده كه ولايتدر تمامي شؤون تنها از خداوند جاري مي شود و انسان كامل مظهر ولايت اللهي است، حتماارتباط دارد و به همين دليل هم امام تفسير نويني از شريعت ارائه مي داد كه در آن شريعت از طريق مفهوم ولايت با حقيقت مرتبط مي شود و تحقق ولايت الهيه و خلافت را برروي زمين ميسر مي كند. قهرمانان اين حركت از ديدگاه امام، انبيائند و "ولايت فقيهدنباله حركت انبياء است". تصور من اين است كه تفسير شخصيت امام بدون در نظر گرفتن جنبه هاي عرفاني، اخلاقي و مباني و انديشه هاي ايشان نسبت به عالم وجود و مقام انسان و تفسيرحركت تاريخ امكان پذير نباشد و تنها در سايه چنين تفسيري است كه امام خارج از همه تفاسير اهل قدرت قابل ارزيابي خواهد بود و عمق حركت الهي او در افق تفسير وجودي ايشان از انسان قابل درك خواهد شد. نويسنده : سيد صادق خرازي ديپلماسي ايراني



دسته ها :
X