اينكه همه ما ميبينيم امام جملهاي ميگويند تمام تحت تأثير قرار ميگيرند و با يك حركت امام، تمام مردم به خيابانها [ميريزند]. و وقتي ميگويند از خانه بيرون نياييد همه در خانهها ميمانند. وقتي ميگويند به جبهه برويد همه به جبههها ميروند، به خاطر اين است كه امام در جواني حتي قبل از آنكه مرجع تقليد بشوند، مسائل نفساني خودشان را به بهترين وجه حل كردند. ايشان خود را ساخته بودند و در اين راه تلاش زيادي هم كرده بودند. حالا منهاي عرفان عملي ـ كه هيچ كس در ايران مانند امام نبوده است ـ اما در اين زمينهها هم امام خود را ساخته بودند. دعاهاي نيمه شب، گريههاي نيمه شب، نمازهاي شب، برخورد با مردم محروم، برخورد با پابرهنهها، برخورد با فقرا، ايستادگي در مقابل ظالمين، همه اينها يك مجموعهاي بود و آن مجموعه امام بود. (خاطرات يادگارامام،ص۱۶۴ـ۱۶۵) ● عبادت و بندگي در مورد مسائل عبادي،ايشان هر روز ده جزء قرآن را ميخواندند؛ يعني در هر سه روز يك دوره از قرآن را ميخواندند. در ماه رمضان، برادران خوشحال بودند كه دو دوره قرآن را خواندهاند، ولي بعد ميفهميدند كه امام ده يا يازده دوره قرآن را خواندهاند. احمدآقا ميگفت: شبي در ماه رمضان، من پشت بام خوابيده بودم، خانه ايشان يك خانه كوچك ۴۵ متري بود، بلند شدم ديدم كه صدا ميآيد و بعد متوجه شدم كه آقاست كه در تاريكي در حال نماز خواندن است و دستهايش را طرف آسمان دراز كرده و گريه ميكند. برنامه عبادي ايشان اين بود كه شب تا صبح در ماه مبارك رمضان نماز و دعا ميخواندند و بعد از نماز صبح و مقداري استراحت، صبح زود براي كارهايشان آماده بودند. (ازخاطرات حاجآقا ناصري، سرگذشتهاي ويژه ج۴، ص ۱۲۹ـ ۱۳۰) ● حق نماز نكته ديگري از زندگي امام كه ميتواند براي ما درسي باشد، اين بود كه در فاصلهاي كه بعد از نماز ظهر و عصر براي نهار ميآمدند، اگر در اين مدت كوتاه چند دقيقهاي فرصت ميشد، قرآن برميداشتند و ميخواندند و گاهي اين اوقات كمتر از دو دقيقه بود و ايشان نميگذاشتند كه حتي چند دقيقه از عمرشان بيهوده بگذرد. و يااين كه در موقع مصاحبه خبرنگارها وقتي ميآمدند تا وسايلشان رابچينند، نميگذاشتند كه وقتشان تلف شود. در واقع نميگذاشتند تمام لحظات زندگيشان بدون ارتباط باقي بماند. اينها درس است. امام با اين رفتارهايشان ميخواهند به ما بگويند كه در هيچ لحظهاي مبادا مبدأ را فراموش كنيد. خيلي شنيدهايم «الصلاة عمود الدين»؛ نماز ستون دين است و يا «انّ الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنكر» كه نماز انسان را از همه كارهاي زشت باز ميدارد. اكثرا نتوانستهايم اين آيات را درك كنيم و نماز را به حكم وظيفه انجام ميدهيم و به رعايت حدود و حقوق نماز ـ كه ميتواند در همه ابعاد زندگي نظم دهنده باشد و تمام خواسته هاي الهي و انساني را در بر گيرد ـ كم توجه ميكنيم. دقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگير بود كه پليسهاي فرانسه از روي رفت و آمد امام براي نماز، ساعتشان را ميزان ميكردند. شايد اين دقّت روي وقت نماز براي اكثر مردم قابل درك نباشد، ولي وقتي انسان به اين درجه؛ يعني به نظارهگري در آسمان و زمين ميرسد، اين امر برايش طبيعي است. وقتي ميايستادند به نماز، حس ميكرديم كه تمام وجودشان نماز ميخواند. هميشه وقتي كه چند نفر از برادرها براي حفاظت ميايستادند، امام ميفرمودند: «احتياجي نيست، در ساعت نماز بايد نماز خواند.» واقعا كه بيان آن حالات امام در قدرت من نيست. نكته ديگر، خاطره روزي است كه رئيس پليس نوفل لوشاتو، عكسي از امام را كه در حال قنوت بودند، آورد كه بدهيم ايشان امضا كنند. امام عكس را گرفتند و امضا كردند. وقتي به امضا توجه كردم ديدم مثل ساير امضاهاي ايشان نيست و كلمهاي از اسمشان نوشته شده است. عرض كردم مثل اينكه امضاي شما مثل ساير امضاها نيست. امام فرمودند: «چون مسيحي هستند و رعايت وضو را نميكنند، اسم روح الله را ننوشتم مبادا دستشان مسح كند.» اين همه دقّت براي اين كه مبادا يك گناهي انجام شود، كه ايشان هم مثلاً در بياحتياطي شريك باشند. واقعا آموزنده است اينها به ما چگونه زيستن را ميآموزد. (از خاطرات، خواهر دباغ، سرگذشتهاي ويژه، ج ۴ ص ۴۶ ـ ۴۸) ● شب زندهداري يكي از اساتيد قم نقل ميكرد كه شبي مهمان حاج آقا مصطفي بودم در همين قم ـ قبل از اينكه امام به زندان و تبعيد كشيده بشود ـ البته حاج آقا مصطفي هم منزل آقا بودند، خانه جداگانهاي نداشتند. گفت: نصف شب از خواب پريدم و ديدم كه صداي آه و ناله در خانه بلند است و نگران شدم كه چه اتفاقي افتاده در خانه، حاج آقا مصطفي كه پهلويم خوابيده بود بيدارش كردم و گفتم بلندشو ببين در خانهتان چه خبر است. مرحوم حاج آقا مصطفي بلند شدند و نشستند و گوش فرادادند و دوباره گرفتند خوابيدند و گفتند: آقا است مشغول تهجّد ميباشد. مشغول عبادت است. يا در شبي كه ايشان را از تهران به قم منتقل كردند (در شب ۱۶ فروردين ۱۳۴۳) ساعت ۱۰ بود به قم رسيدند، موج جمعيّت و هجوم اهالي قم به طرف ايشان بيش از اين است كه بتوان آن را وصف كرد تاساعت ۵/۱۲ شب ازدحام در منزل ايشان ادامه داشت با چه وضعي مردم را قانع كردند كه آن جا را ترك كنند. بعد از آن كه مردم متفرق شدند آنهايي كه آن شب در خدمت ايشان بودند و آنجا خوابيده بودند گفتند: آقا دو ساعتي استراحت كرد و بعد بلند شد و مشغول تهجّد شد و اين را آنهايي كه از نزديك با ايشان ارتباط داشتند بارها گفتند كه شايد بيش از ۵۰ سال باشد كه فجر طالع نشده كه چشم امام در خواب بوده باشد. (از خاطرات سيدحميد روحاني، سرگذشتهاي ويژه، ج ۱، ص۹۱ ـ ۹۲) ● تهجّد و كرامت مسافرتهايي با ايشان كرديم، و خدا ميداند در مسافرت مشهد، يك اخلاق پدرانهاي نسبت به ما مبذول داشتند، كه هر وقت يادمان ميآيد، شرمنده آن روزگارهايي هستيم كه در خدمتشان به ارض اقدس مشرف بوديم. در آن زمان قسمتهايي از ايران، زير نظر دولتهاي شوروي و آمريكا و انگلستان بود. وقتي از ارض اقدس برميگشتيم، در بين راه روسها براي بازرسي جلوي ماشين ما را گرفتند. همگي پياده شديم و چون امام از اول تكليف مراقب تهجد نماز شب بودند، و اين عمل صد درصد از ايشان ترك نشده، بعد از پياده شدن، خواستند كه نماز شب بخوانند، آنجا هم كه وسط بيابان بود و آبي وجود نداشت. يك وقت نگاه كرديم كه آبي جاري شد. ايشان آستين بالا زد و وضو گرفت. بعدا نفهميديم كه تا ايشان نمازش تمام شد، آب بود يا نبود. به هر حال ما در آن سفر ، يك چنين كرامتي از ايشان ديديم. چيزهاي ديگري هم از ايشان نقل ميشود، كه اگر بخواهم در باره آنها بحث كنم، شايد بطول بينجامد. (از خاطرات شهيد آية الله صدوقي، سرگذشتهاي ويژه، ج ۴، ص۱۱۷ ـ ۱۱۸) ● اهميت نماز اول وقت روزي كه شاه فرار كرد، تمام نمايندگان رسانههاي گروهي دنيا در «نوفل لوشاتو» با حضرت امام برنامه مصاحبه داشتند. شايد ۱۵۰ شبكه تلويزيوني در سراسر دنيا به طور مستقيم اين برنامه را پخش ميكردند، زيرا يكي از بزرگترين رويدادهاي تاريخ انقلاب به وقوع پيوست. همه ميخواستند نظر امام را بدانند. ايشان چند دقيقه صحبت كردند، بعد از من سؤال كردند ظهر شدهاست؟ گفتم: همين الآن ظهر شد. امام گفتند: والسلام عليكم و رحمةالله. در آن لحظه ايشان، موضوع به آن اهميّت را به خاطر اقامهنماز در اول وقت رها كردند. در شرايطي كه رسانههاي بيگانه براي ميليونها بيننده خود در حال ارسال خبر و مصاحبه امام بودند، امام اقامه نماز در اول وقت را بر ادامه مصاحبه ترجيح دادند. (خاطرات يادگار امام، ص ۱۶۶ ـ ۱۶۷) طوبي